پزوهشگران علوم پزشکی می گویند به دلیل اینکه اکثر سیگاری ها از سنین نوجوانی شروع به سیگار کشیدن می کنند اثرات بیماری زایی این ماده مضر را بر روی بدن و سلامتی شان احساس نمی کنند. اما متاسفانه زمانی فرد سیگاری نخستین علائم مضر و مشکلات جسمی ناشی از استعمال سیگار را تجربه می کند که دیگر سیگار کشیدن برای او به یک عادت کهنه تبدیل شده و ترک آن کار بسیار دشواری برای او می باشد .
سیگار کشیدن مداوم موجب تسریع روند پیری بدن می شود به طوری که روی تمام بافت ها و اعضای حیاتی و مهم شامل پوست، مو، قلب و عروق و ریه ها و دستگاه هاضمه تاثیر سوء می گذارد. تمام این پیامدهای سیگار کشیدن موجب تسریع روند پیری می گردد.
روند تاثیرگذاری سیگار در پیر شدن بافت های مختلف بدن به قرار زیر است:
رنگ پریدگی پوست؛ سیگارها حاوی ترکیبات و مواد شیمیایی مضر هستند. این مواد مخرب و در عین حال اعتیاد آور می توانند سطح اکسیژن و ریز مغذی را در بدن کاهش داده و در نهایت سلولها را از مولکول های سالم محروم کنند.
بروز چین و چروکهای پوستی؛ چروک های پوستی دائمی از پیامدهای مهم سیگار کشیدن هستند. نیکوتین عروق خونی را تنگ می کند و در نتیجه مانع از رسیدن ذخیره اکسیژنی به پوست می شود. هرچند بروز چین و چروک های پوستی در دوران سالخوردگی اجتناب ناپذیر است اما سیگار باعث می شود این چروک ها زودتر و در سنین پایین تر روی پوست نمایان شوند.
سیاهی و کبودی زیر چشم؛ به همین ترتیب تاثیر مواد شیمیایی سیگار در تنگی عروق، مانع از رسیدن اکسیژن به عروق پوستی اطراف چشم می شود و پوست را تیره و کدر می کند.
چروکیدگی دور لب؛ همانطور که اخم زیاد موجب چین خوردگی روی پیشانی می شود، عضلات اطراف لب نیز که در اثر پک زدن دائم جمع و کشیده می شوند، موجب چروکیدگی پوست اطراف لب می شوند که به مرور زمان و تداوم سیگار کشیدن این چروکها دائمی خواهند شد.
تخریب دندان ها؛ محصولات دخانی قاتل دندانها هستند و کشیدن یا جویدن آنها به یک اندازه در تخریب دندانها نقش دارد.
ریزش مو؛ سیگار کشیدن سرعت ریزش موها را افزایش می دهد. در واقع مواد مضر سیگار ابتدا موجب نازک شدن تارهای مو می شوند و در نهایت نرسیدن اکسیژن و مواد مغذی لازم به سلولهای پوست موجب تسریع ریزش مو می شود.
بوی بد دهان؛ از عوارض مهم استعمال دخانیات تنفس نامطبوع و بروز بوی بد دهان است.
ناشنوایی؛ از دست دادن قدرت شنوایی که در سالمندان شایع است معمولا در افراد سیگاری زودتر و در سنین میانسالی بروز می کند. سیگار حتی بیشتر از هدفون و شنیدن صدای بلند موسیقی در بروز ناشنوایی موثر است.
کمردرد: هرچند هنوز علت آن معلوم نیست اما متخصصان تاکید دارند که استعمال سیگار موجب بروز کمردرد می شود. برخی از کارشناسان معتقدند که علت این ارتباط می تواند کم شدن آب بدن، عدم گردش خون مناسب در بدن و نیز رسوبات شیمیایی حاصل از سیگار در عروق باشد.
افتادگی و شل شدن پوست؛ مواد شیمیایی موجود در سیگار می تواند منجر به تخریب کلاژن و حالت انعطاف پذیری پوست شود به این ترتیب افراد سیگاری اغلب زودتر دچار افتادگی پوست در قسمت داخلی بازوها و در زنان در ناحیه سینه ها می شوند.
همچنین نتایج تحقیقات ثابت کرده است که سیگار با تخریب حافظه و قدرت یادگیری و استدلال، مغز را تحلیل می برد.
مطالعات نشان داد که گرچه افزایش فشار خون و اضافه وزن روی مغز تاثیر مخرب دارند اما اثرات سوء آنها به مراتب کمتر از سیگار است.
مردم باید آگاه شوند که الگوی زندگی غلط و ناسالم نه تنها به جسم بلکه به ذهن و مغز نیز آسیب وارد می کند.
متخصصان کالج کینگ به بررسی ارتباط بین احتمال سکته قلبی و مغزی و وضعیت مغز پرداختند.
در ابتدا اطلاعات مربوط به آزمایشات مغزی این افراد جمع آوری و بررسی شد و سپس در چهار سال و هشت سال آینده تمام آزمایشات دوباره تکرار شد.
نتایج این بررسی ها نشان داد که افزایش خطر سکته قلبی و مغزی به طور کلی ارتباط قوی و بارز با کاهش توان ذهنی دارد. علاوه بر این معلوم شد که بین سیگار کشیدن و کاهش توان ذهنی و تحلیل رفتن مغز ارتباط آشکار و دائمی وجود دارد.
این متخصصان می گویند استعمال سیگار از عوامل موثر و جدی در کاهش کارآیی مغز است.
شایع ترین دلیل مراجعه به کلینیک های پوست در زمستان، خشکی بیش از حد پوست است که زمینه بروز چروک در سنین پایین را افزایش می دهد. متخصصان می گویند جلوگیری از خشکی و حفظ رطوبت پوست با رعایت برخی نکات، در کنار مراقبتهای روزانه از پوست، کاری به مراتب راحتتر از درمام عوارض ناشی از خشکی پوست می باشد.
خارش و در نتیجه خراشهای پوستی یکی از شایعترین عوارض خشکی پوست به شمار می رودضمن اینکه خارش های ناشی از خشکی پوست می تواند به بیماری اگزما منجر شود.
متخصصان پوست راهکارهایی ارائه داده اند که با عمل به آنها می توان از زبری و خشکی پوست در فصل سرد زمستان جلوگیری کرد.
هدف از ارائه راهکار های زیر مرطوب نگه داشتن پوست تا حد امکان برای جلوگیری از هر گونه ایجاد خارش، تحریک پذیری و قرمزی پوست است.
برای جلوگیری از چین و چروک پوست راهکارهای زیر را پیشنهاد می شود:
▪ از مرطوب کننده های هوا در کل فضای خانه و یا حداقل در اتاق خواب استفاده کنید.
▪ از دستکش برای جلوگیری از تماس مولکول های هوا با پوست دست استفاده کنید.
▪ زمان دوش گرفتن و حرارت آب را کاهش دهید.
▪ به جای صابون های معطر از صابون های نرم کننده برای شست وشوی بدن و از
شامپوهای مرطوب کننده برای شستن موهایی که اغلب مجعد و سشوار کشیده هستند
استفاده کنید.
▪ پس از دوش گرفتن و قبل از خشک کردن بدن به طور کامل پوست را با مرطوب کننده یا کرم های نرم کننده آغشته کنید.
▪ افرادی که درصد خشکی پوست آنها بسیار بالاست باید از مرطوب کننده های
غلیظ تر، چرب و پماد استفاده کرده و انگشتان پا و بند انگشت را کاملاً به
آن آغشته کنید.
▪ برای حفاظت از لب ها از کرم های نرم کننده حاوی وازلین استفاده کنید.
در صورتی که با انجام این دستورالعمل ها خشکی پوست شما افزایش پیدا کرد
حتماً با پزشک مشورت کنید و از انجام هرگونه درمان خودسرانه بپرهیزید.
در انتها به یاد داشته باشید که خشکی پوست علاوه بر علل محیطی به اختلالات داخلی بدن نیز مرتبط است، و بروز اختلالات تیروئیدی، بیماریهای کلیوی، مصرف برخی از داروها از جمله کاهنده چربی، داروهای معده و برطرف کننده جوش های صورت نیز می تواند موجب بروز خشکی پوست شود.
مرثیه فوق العاده زیبای شهید مصطفی چمران در سوگ دکتر علی شریعتی :
ای علی : همراه تو به کویر میروم , کویر تنهائی ، زیر آتش سوزان عشق، درطوفانهای سهمگین تاریخ که امواج ظلم و ستم ، در دریای بیانتهای محرومیت و شکنجه ، بر پیکر کشتی شکسته ی حیات وجود ما میتازد . ای علی : همیشه فکر میکردم که تو بر مرگ من مرثیه خواهی گفت و چقدر متأثرم که اکنون من بر تو مرثیه میخوانم ! ای علی : من آمدهام که بر حال زار خود گریه کنم ، زیرا تو بزرگتر از آنی که به گریه و ناله ما احتیاج داشته باشی ! خوش داشتم که وجود غمآلود خود را به سرپنجه هنرمند تو بسپارم، و تو نیِ وجودم را با هنرمندی خود بنوازی و از لابلای زیر و بم تار و پود وجودم، سرود عشق و آوای تنهائی و آواز بیابان و موسیقی آسمان بشنوی . میخواستم که غمهای دلم را بر تو بگشایم و تو « اکسیر صفت » غمهای کثیفم را به زیبائی مبدّل کنی و سوز و گداز دلم را تسکین بخشی . میخواستم که پردههای جدیدی از ظلم وستم را که بر شیعیان علی (ع) و حسین (ع) میگذرد، بر تو نشان دهم و کینهها و حقهها و تهمتها و دسیسه بازیهای کثیفی را که از زمان ابوسفیان تا به امروز بر همه جا ظلمت افکنده است بنمایانم . ای علی : تو را وقتی شناختم که کویر تو را شکافتم و در اعماق قلبت و روحت شنا کردم و احساسات خفته وناگفته خود را در آن یافتم. قبل از آن خود را تنها میدیدم و حتی از احساسات و افکار خود خجل بودم و گاهگاهی از غیرطبیعی بودن خود شرم میکردم , اما هنگامی که با تو آشنا شدم ، در دوری دور از تنهایی به در آمدم و با تو همراز و همنشین شدم. ای علی : تو مرا به خویشتن آشنا کردی. من از خود بیگانه بودم. همه ابعاد روحی و معنوی خود را نمیدانستم. تو دریچهای به سوی من باز کردی و مرا به دیدار این بوستان شورانگیز بردی و زشتیها و زیباییهای آن را به من نشان دادی. ای علی : شاید تعجب کنی اگر بگویم که همین هفته گذشته که به محور جنگ بنت جبیل رفته بودم و چند روزی را در سنگرهای متقدّم تل مسعود در میان جنگندگان امل گذراندم، فقط یک کتاب با خودم بردم و آن کویر تو بود؛ کویر که یک عالم معنا و غنا داشت و مرا به آسمانها میبرد و ازلیّت و ابدیّت را متصل میکرد؛ کویری که در آن ندای عدم را میشنیدم، از فشار وجود میآرمیدم، به ملکوت آسمانها پرواز میکردم و در دنیای تنهایی به درجه وحدت میرسیدم؛ کویری که گوهر وجود مرا، لخت و عریان، در برابر آفتاب سوزان حقیقت قرار داده، میگداخت و همه ناخالصیها را دود و خاکستر میکرد و مرا در قربانگاه عشق، فدای پروردگار عالم مینمود… ای علی : همراه تو به کویر میروم؛ کویر تنهایی، زیر آتش سوزان عشق، در توفانهای سهمگین تاریخ که امواج ظلم و ستم، در دریای بیانتهای محرومیت و شکنجه، بر پیکر کشتی شکسته حیات وجود ما میتازد. ای علی : همراه تو به حج میروم؛ در میان شور و شوق، در مقابل ابّهت وجلال، محو میشوم، اندامم میلرزد و خدا را از دریچه چشم تو میبینم و همراه روح بلند تو به پرواز در میآیم و با خدا به درجه وحدت میرسم. ای علی! همراه تو به قلب تاریخ فرو میروم، راه و رسم عشق بازی را میآموزم و به علی بزرگ آنقدر عشق میورزم که از سر تا به پا میسوزم…. ای علی : همراه تو به دیدار اتاق کوچک فاطمه میروم؛ اتاقی که با همه کوچکیاش، از دنیا و همه تاریخ بزرگتر است؛ اتاقی که یک در به مسجدالنبی دارد و پیغمبر بزرگ، آن را با نبوّت خود مبارک کرده است، اتاق کوچکی که علی(ع)، فاطمه(س)، زینب(س)،حسن(ع) و حسین(ع) را یکجا در خود جمع نموده است؛ اتاق کوچکی که مظهر عشق، فداکاری، ایمان، استقامت و شهادت است. راستی چقدر دلانگیز است آنجا که فاطمه کوچک را نشان میدهی که صورت خاکآلود پدر بزرگوارش را با دستهای بسیار کوچکش نوازش میدهد و زیر بغل او را که بیهوش بر زمین افتاده است، میگیرد و بلند میکند! ای علی : تو ابوذر غفاری را به من شناساندی، مبارزات بیامانش را علیه ظلم و ستم نشان دادی، شجاعت، صراحت، پاکی و ایمانش را نمودی و این پیرمرد آهنیناراده را چه زیبا تصویر کردی، وقتی که استخوانپارهای را به دست گرفته، بر فرق ابن کعب میکوبد و خون به راه میاندازد ! من فریاد ضجهآسای ابوذر را از حلقوم تو میشنوم و در برق چشمانت، خشم او را میبینم، در سوز و گداز تو، بیابان سوزان ربذه را مییابم که ابوذر قهرمان، بر شنهای داغ افتاده، در تنهایی و فقر جان میدهد ای علی : تو در دنیای معاصر، با شیطانها و طاغوتها به جنگ پرداختی، با زر و زور و تزویر درافتادی؛ با تکفیر روحانینمایان، با دشمنی غربزدگان، با تحریف تاریخ، با خدعه علم، با جادوگری هنر روبهرو شدی، همه آنها علیه تو به جنگ پرداختند؛ اما تو با معجزه حق و ایمان و روح، بر آنها چیره شدی، با تکیه به ایمان به خدا و صبر و تحمل دریا و ایستادگی کوه و برّندگی شهادت، به مبارزه خداوندان زر و زور و تزویر برخاستی و همه را به زانو در آوردی. ای علی : دینداران متعصّب و جاهل، تو را به حربه تکفیر کوفتند و از هیچ دشمنی و تهمت فروگذار نکردند و غربزدگان نیز که خود را به دروغ، روشنفکر مینامیدند، تو را به تهمت ارتجاع کوبیدند و اهانتها کردند. رژیم شاه نیز که نمیتوانست وجود تو را تحمّل کند و روشنگری تو را مخالف مصالح خود میدید، تو را به زنجیر کشید و بالاخره … """ شهید """ کرد… مرثیه فوق العاده زیبای شهید مصطفی چمران در سوگ دکتر علی شریعتی : ای علی : همراه تو به کویر میروم , کویر تنهائی ، زیر آتش سوزان عشق، درطوفانهای سهمگین تاریخ که امواج ظلم و ستم ، در دریای بیانتهای محرومیت و شکنجه ، بر پیکر کشتی شکسته ی حیات وجود ما میتازد . ای علی : همیشه فکر میکردم که تو بر مرگ من مرثیه خواهی گفت و چقدر متأثرم که اکنون من بر تو مرثیه میخوانم ! ای علی : من آمدهام که بر حال زار خود گریه کنم ، زیرا تو بزرگتر از آنی که به گریه و ناله ما احتیاج داشته باشی ! خوش داشتم که وجود غمآلود خود را به سرپنجه هنرمند تو بسپارم، و تو نیِ وجودم را با هنرمندی خود بنوازی و از لابلای زیر و بم تار و پود وجودم، سرود عشق و آوای تنهائی و آواز بیابان و موسیقی آسمان بشنوی . میخواستم که غمهای دلم را بر تو بگشایم و تو « اکسیر صفت » غمهای کثیفم را به زیبائی مبدّل کنی و سوز و گداز دلم را تسکین بخشی . میخواستم که پردههای جدیدی از ظلم وستم را که بر شیعیان علی (ع) و حسین (ع) میگذرد، بر تو نشان دهم و کینهها و حقهها و تهمتها و دسیسه بازیهای کثیفی را که از زمان ابوسفیان تا به امروز بر همه جا ظلمت افکنده است بنمایانم . ای علی : تو را وقتی شناختم که کویر تو را شکافتم و در اعماق قلبت و روحت شنا کردم و احساسات خفته وناگفته خود را در آن یافتم. قبل از آن خود را تنها میدیدم و حتی از احساسات و افکار خود خجل بودم و گاهگاهی از غیرطبیعی بودن خود شرم میکردم , اما هنگامی که با تو آشنا شدم ، در دوری دور از تنهایی به در آمدم و با تو همراز و همنشین شدم. ای علی : تو مرا به خویشتن آشنا کردی. من از خود بیگانه بودم. همه ابعاد روحی و معنوی خود را نمیدانستم. تو دریچهای به سوی من باز کردی و مرا به دیدار این بوستان شورانگیز بردی و زشتیها و زیباییهای آن را به من نشان دادی. ای علی : شاید تعجب کنی اگر بگویم که همین هفته گذشته که به محور جنگ بنت جبیل رفته بودم و چند روزی را در سنگرهای متقدّم تل مسعود در میان جنگندگان امل گذراندم، فقط یک کتاب با خودم بردم و آن کویر تو بود؛ کویر که یک عالم معنا و غنا داشت و مرا به آسمانها میبرد و ازلیّت و ابدیّت را متصل میکرد؛ کویری که در آن ندای عدم را میشنیدم، از فشار وجود میآرمیدم، به ملکوت آسمانها پرواز میکردم و در دنیای تنهایی به درجه وحدت میرسیدم؛ کویری که گوهر وجود مرا، لخت و عریان، در برابر آفتاب سوزان حقیقت قرار داده، میگداخت و همه ناخالصیها را دود و خاکستر میکرد و مرا در قربانگاه عشق، فدای پروردگار عالم مینمود… ای علی : همراه تو به کویر میروم؛ کویر تنهایی، زیر آتش سوزان عشق، در توفانهای سهمگین تاریخ که امواج ظلم و ستم، در دریای بیانتهای محرومیت و شکنجه، بر پیکر کشتی شکسته حیات وجود ما میتازد. ای علی : همراه تو به حج میروم؛ در میان شور و شوق، در مقابل ابّهت وجلال، محو میشوم، اندامم میلرزد و خدا را از دریچه چشم تو میبینم و همراه روح بلند تو به پرواز در میآیم و با خدا به درجه وحدت میرسم. ای علی! همراه تو به قلب تاریخ فرو میروم، راه و رسم عشق بازی را میآموزم و به علی بزرگ آنقدر عشق میورزم که از سر تا به پا میسوزم…. ای علی : همراه تو به دیدار اتاق کوچک فاطمه میروم؛ اتاقی که با همه کوچکیاش، از دنیا و همه تاریخ بزرگتر است؛ اتاقی که یک در به مسجدالنبی دارد و پیغمبر بزرگ، آن را با نبوّت خود مبارک کرده است، اتاق کوچکی که علی(ع)، فاطمه(س)، زینب(س)،حسن(ع) و حسین(ع) را یکجا در خود جمع نموده است؛ اتاق کوچکی که مظهر عشق، فداکاری، ایمان، استقامت و شهادت است. راستی چقدر دلانگیز است آنجا که فاطمه کوچک را نشان میدهی که صورت خاکآلود پدر بزرگوارش را با دستهای بسیار کوچکش نوازش میدهد و زیر بغل او را که بیهوش بر زمین افتاده است، میگیرد و بلند میکند! ای علی : تو ابوذر غفاری را به من شناساندی، مبارزات بیامانش را علیه ظلم و ستم نشان دادی، شجاعت، صراحت، پاکی و ایمانش را نمودی و این پیرمرد آهنیناراده را چه زیبا تصویر کردی، وقتی که استخوانپارهای را به دست گرفته، بر فرق ابن کعب میکوبد و خون به راه میاندازد ! من فریاد ضجهآسای ابوذر را از حلقوم تو میشنوم و در برق چشمانت، خشم او را میبینم، در سوز و گداز تو، بیابان سوزان ربذه را مییابم که ابوذر قهرمان، بر شنهای داغ افتاده، در تنهایی و فقر جان میدهد ای علی : تو در دنیای معاصر، با شیطانها و طاغوتها به جنگ پرداختی، با زر و زور و تزویر درافتادی؛ با تکفیر روحانینمایان، با دشمنی غربزدگان، با تحریف تاریخ، با خدعه علم، با جادوگری هنر روبهرو شدی، همه آنها علیه تو به جنگ پرداختند؛ اما تو با معجزه حق و ایمان و روح، بر آنها چیره شدی، با تکیه به ایمان به خدا و صبر و تحمل دریا و ایستادگی کوه و برّندگی شهادت، به مبارزه خداوندان زر و زور و تزویر برخاستی و همه را به زانو در آوردی. ای علی : دینداران متعصّب و جاهل، تو را به حربه تکفیر کوفتند و از هیچ دشمنی و تهمت فروگذار نکردند و غربزدگان نیز که خود را به دروغ، روشنفکر مینامیدند، تو را به تهمت ارتجاع کوبیدند و اهانتها کردند. رژیم شاه نیز که نمیتوانست وجود تو را تحمّل کند و روشنگری تو را مخالف مصالح خود میدید، تو را به زنجیر کشید و بالاخره … """ شهید """ کرد…