سلام

سلام مهربان از تو نوشتن برای مانند منی که غرق در ناهنجارهایی هستم که دوستشان نداری بسیار سخت است با اینحال برای دلی که سالهاست امیدش در کشاکش مابین غم فراغ کسی سرد می شود , از تو نوشتن گرما می بخشد و میشود امیدی که سالها بعد این نهال تازه شکوفه زده را چون سروی استوار کند نمیدانم این همه اعجاز در نام زیبایت از چیست . ندیدمت هنوز ولی با خود که می اندیشم ترس وجودم را میگیرد که اعجاز نگاهت چه میکند راستی , تو که انتظارت اینچنین بال و پر میبخشد مرا , تو که نامت چنین ارامم میکند , امدنت مسبب خلق چه واژه هاییست . ایا روز امدنت را میشود با واژه های سست این روزهایم تفسیر کرد ؟ میشود در لحظه ی وصال تو شعری سرود اصلا ؟ دارم به این فکر میکنم این شعرهایم ان روز هم عاشقانه نام می گیرد یا مردم شهرم همه اینها را بچه گانه میخوانند ... نمیدانم نمیدانم نازنین چقدر سخت است شاعری واژه هایش را بیهوده بیابد ... چقدر است است این شعرها را برای تو نخوانم ... نمیدانم نازنین دلم گرفته ...."

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد