دلتنگ کودکی ام...

دلتنگ کودکی ام...
آن زمان که تمام دغدغه ام ، بازی با دوستانم بود...
آن زمان که خنده ام بی دلیل ، گریه ام ساده و بی خجالت ،
قهرهایم زود گذر ؛
و عشقم عروسکم بود...

بهار

تو شعر می گویی ؛

تو شعر می گویی ؛
و من ؛
احساساتت را ،
تقطیع هجایی میکنم ...
تو عاشق تری ؛
یا من ؟
که پل های ؛
عروض و قافیه را طی میکنم ،
تا به راز چشمانت برسم؟

بهار
.

گاهی دلم می خواهد ؛

گاهی دلم می خواهد ؛
از آدم ها دور شوم ؛
بروم یک گوشه دنج ...
من باشم و خالقم ؛
من باشم و آن مهربان ترین ؛
من باشم و رحیم ترین ،
و بگویم هر آنچه را که محرمی برای گفتنشان نیست ...
بگویم به آن ؛
                سمیع علیم ....

بهار
.

زندگی

زندگی یعنی خنده های بی وقفه ...
یعنی شعر عشق...
زندگی یعنی طلوع خوردشید شادی و امنیت در آغوشی پاک...
زندگی یعنی حس ناب لمس نسیم ...
زندگی یعنی شور بی پایان نظاره اولین تابش خورشید...
زندگی یعنی صدای اولین رعد پاییزی..
یعنی بوی خاک نم خورده بهاری ...
زندگی یعنی نظاره شکوفه های گیلاس ...
زندگی یعنی صدای جیرجیرکی در ارامش یک شب تابستان...
 یعنی اولین قطره باران بهاری و اولین برف زمستان..
زندگی یعنی گرمای دستان گره شده در دستان یکدیگر...
زندگی یعنی اولین برق نگاه و اولین لبخند میان دو عاشق...
زندگی یعنی همین چیزهای ساده ...
زندگی یعنی زیبایی مطلق...

بهار

گاهی

گاهی می روم به کودکی هایم ؛
آن روز خاص که گم شدم در شلوغی خیابان...
و چه لذتی داشت آغوش پدر بعد از آن ترس و دلهره ؛
و حالا گاهی که گم می شوم ؛ در اضطراب ،
باز هم ؛
         آغوش پدر نجاتم می دهد ...

بهار
.

عشق

عشق نجات دادن غریقی است ،
که دیگر هیچ کس به نجاتش امیدی ندارد ...
عشق رجعت ، به آغاز آغاز است ؛
به شروع ؛
به همان لبخند ،
همان نگاه ،
و همان طعم نخستین ،
اما نه خاطره آنها ؛
بلکه خود آنها ...

بهار
.

شعارهای عاشقانه

شعارهای عاشقانه ، از اندیشه های عاشقانه بر می خیزند ،
نه از فرصت های بی مصرف مانده .
وهیچ چیز در هیچ موقعیتی پرواز اندیشه را محدود نمی کند ؛
هرگز کسی نتوانسته جلوی شاعر شدن ، نقاش شدن ، موسیقی دان شدن یا ... آدم ها را بگیرد .
من این سخن را باور دارم که انسان حتی در یک زندان انفرادی تنگ و تاریک نیز می تواند ، 
برای خود زندگی نامحدودی به وجود آورد ...
زیبایی زندگی به نوع نگاه ما بستگی دارد نه موقعیتی که در آن قرار داریم ...

بهار
.

عشق

عشق رو اد کن ،
غم رو دلیت کن ،
دروغ رو هک کن ،
از معرفت کپی بگیر ،
برام آف بذار ...

یک مرد

یک مرد هم گاهی می شکند ،
یک مرد هم گاهی غم بر دلش سنگینی می کند ،
یک مرد هم گاهی تنها می شود ،
یک  مرد هم گاهی تکیه گاهی می خواهد برای ادراک حس آرامش ،
یک مرد هم گاهی شانه ای می خواهد محرم برای اشک هایش ،
یک مرد هم گاهی کم می آورد ؛
یک مرد هم گاهی خسته می شود ؛
یک مرد هم گاهی دلش برای کودکی هایش تنگ می شود ؛
یک مرد هم گاهی بهانه گیر می شود ، گاهی دلش می خواهد بچگی کند ...
یک مرد هم گاهی خنجر از پشت می خورد ،
یک مرد هم گاهی خسته می شود ؛
یک مرد هم گاهی خودش را پشت خنده های ظاهری پنهان می کند و در دل خون می گرید ...
یک مرد یک انسان است نه یک سنگ. نگویید مرد که گریه نمی کند ...


.
پ.ن:تقدیم به همه مردان سرزمینم.

دست

دست هایت ؛
معجزه قرن است ،
عجیب جاذبه دارد ؛
بال پرم می شوند و
مرا از زمین ؛
پرواز می دهند ...

بهار
.